یوزپلنگ

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
یوزپلنگ
محدوده زمانی: پلیوسن پسین تا امروز
وضعیت بقا
طبقه‌بندی علمی
فرمانرو: جانوران
شاخه: طنابداران
رده: پستانداران
راسته: گوشت‌خواران
زیرراسته: گربه‌سانان
تیره: گربه‌ایان
سرده: ثابت‌پنجه‌ها
گونه: یوزپلنگ
A. Jubatus
نام علمی
Acinonyx jubatus
(شربر، ۱۷۷۵)
زیرگونه‌ها
  • متن را ببینید.
نقشه پراکندگی تاریخی یوزپلنگ

یوزپلنگ یا یوز (نام علمی: Acinonyx jubatus)، جانوری مهره‌دار و پستاندار از راستهٔ گوشتخواران، خانوادهٔ گربه‌سانان است. این جانور در گذشته در بیشتر مناطق آفریقا و گستره وسیعی از آسیای مرکزی و شبه‌قاره هند یافت می‌شد، اما امروزه با کاهش شدید جمعیت روبرو شده‌است. از میان دو زیرگونهٔ اصلی یوزپلنگ، یکی از زیرگونه‌ها که با نام «یوزپلنگ آسیایی» یا «یوزپلنگ ایرانی» شناخته می‌شود در خطر جدی انقراض است و تعداد کمی از آن در دشت‌های مرکزی ایران به بقا ادامه می‌دهند.

بدن یوزپلنگ در درازای چندین میلیون سال به گونه‌ای پیشرفت پیدا کرده‌است که این جانور بتواند توانایی حرکت با تندی برابر با ۱۱۰ کیلومتر در ساعت را داشته باشد. سرعت یوزپلنگ در عرض ۳ ثانیه پس از شروع دویدن به ۹۶ کیلومتر در ساعت می‌رسد که از شتاب بسیاری از خودروهای مسابقه‌ای نیز بیشتر است. اندام باریک، پاهای لاغر و بلند، قفسه سینه‌ای کم پهنا ولی عمیق و جمجمه‌ای کوچک، ظریف و گرد، یوز را به سریع‌ترین جانور روی زمین تبدیل کرده‌است.

این جانور به آسانی از دیگر گربه‌سانان تشخیص‌پذیر است و آن را نه تنها از روی خال‌های روی بدن می‌توان متمایز کرد، که بدن باریک و کشیده، سر کوچک، چشم‌های بالا قرار گرفته، و گوش‌های کوچک و تا حدودی پهن شمایلی یکتا به او می‌دهند. طعمهٔ معمول یوزها آهوها (به ویژه آهوی تامسونایمپالا، و دیگر پستانداران سم‌دار حداکثر تا ۴۰ کیلوگرم وزن هستند. یک نر بالغ تنها هر چند روز یک بار شکار می‌کند اما ماده‌های دارای توله تقریباً هر روز به شکار می‌پردازند. در حالی که سایر گربه‌سانان شکارچیان شب هستند، یوزها عمدتاً روزها فعال بوده و اغلب در اوایل بامداد و غروب آفتاب به سراغ طعمه‌های خود می‌روند.

واژه‌شناسی

واژه یوزپلنگ یکی از واژه‌های اصیل فارسی است که از ترکیب دو واژه «یوز» و «پلنگ» تشکیل شده‌است. یوز بُن مضارع مصدر یوزیدن به معنای «جَستن، جهیدن، و طلب‌کردن» بوده و از این رو یوزپلنگ به معنای پلنگی است که به دنبال شکار خود گشته و آن را با جستن و دنبال کردن می‌گیرد.[۲] در فارسی میانه هم نام این جاندار «یوز» (با واو مجهول) بوده است.[۳]

نام یوزپلنگ در زبان انگلیسی چیتا (Cheetah) است. این واژه برگرفته از واژه سانسکریت چیتراکایاه (चित्रकायः)[پانویس ۱] به معنای «دارای بدن رنگارنگ» است و از طریق واژه هندی چیتا (चीता)[پانویس ۲] وارد انگلیسی شده‌است.[۴] نام سرده‌ای که یوز تنها عضو آن است نیز Acynonix است و تشکیل‌یافته از دو بخش بر آمده از واژگان «ثابت» و «پنجه» در زبان یونانی. این نام اشاره به ویژگی یکتای جمع‌نشدنی پنجه‌ها در این جانور دارد؛ ویژگی‌ای که در هیچ گربه‌ای‌مانند دیگری دیده نمی‌شود.[۵]

پیدایش و پراکنش

زیرخانواده گربه‌ایان در میوسن پسین – نزدیک به ۹ میلیون سال پیش – پا بر روی زمین گذاشت و نسب‌های گوناگون از آن در دوره به نسبت کوتاهی میان ۱۰٫۸ تا ۶٫۲ میلیون سال پیش شکل گرفتند. روش‌های بررسی ژنتیکی نشان می‌دهند که قدیمی‌ترین نیای گربه‌سانان در ۱۰٫۸ میلیون سال پیش در آسیا زندگی می‌کرد. نسب‌های گوناگون در زمان‌های مختلفی از این نسب اصلی جدا شدند و جدایی نسب یوز در نزدیکی ۷٫۲ میلیون سال پیش پدید آمد. نسب یوز به عنوان نسبی از گربه‌های بزرگ‌جثه، لاغر، و دارای پاهای درازی شناخته می‌شود که امروزه از آن تنها یوز (Acinonyx jubatus) باقی‌مانده‌است. این نسب در دوره پلیوسن پسینپلیستوسن در بیشتر اوراسیا پراکنده بود و سنگواره‌هایی از یوزشکلان و گربه‌های یوزنما مربوط به این دوره در آفریقا، اوراسیا، و آمریکای شمالی یافت شده‌اند.[۶]

امروزه باور بر این است که نزدیک‌ترین گونه‌ها به یوز، شیر کوهی و جگواروندی هستند. این‌ها همه عضو طایفه Acinonychini به شمار می‌روند که بر پایهٔ بررسی‌های مولکولی، در ۶٫۹ میلیون سال پیش از دیگر گربه‌ها جدا شدند.[۱]

زیرگونه‌ها

گونه یوز دارای دو زیرگونه اصلی است: زیرگونهٔ آسیایی و زیرگونهٔ آفریقایی. هر چند در این مورد اختلاف نظر وجود دارد و برخی متخصصان تعداد بیشتری زیرگونه را در نظر می‌گیرند؛ از جمله زیرگونهٔ شمال‌غربی آفریقا (با نام علمی Acinonyx jubatus hecki) که یکی از چندین زیرگونهٔ مشتق‌شده از زیرگونهٔ آفریقایی است. شاه‌یوز نیز شکلی از یوز آفریقایی است با خال‌های درشت و پیوسته بر روی پوست که نه زیرگونه‌ای جدا، بلکه ریختی از این جاندار به شمار می‌رود. عامل پدید آمدن چنین رنگ‌آمیزی در پوست شاه‌یوز یک چیرگی است که اغلب در یوزهای جنوب آفریقا پدید می‌آید.[۷]

کراوسمان و مورالس زیرگونه‌های یوز را ۵ عدد و به صورت زیر بر می‌شمارند:[۱]

  • A. j. hecki در شمال غربی آفریقا
  • A. j. fearsoni در شرق آفریقا
  • A. j. jubatus در جنوب آفریقا
  • A. j. soemmerringi در شمال شرقی آفریقا
  • A. j. venaticus در شمال آفریقا تا شبه‌قارهٔ هند (امروزه تنها در ایران) در بین دو زیرگونهٔ اصلی، زیرگونهٔ آفریقایی که در بسیاری از بخش‌های این قاره پراکندگی دارد وضعیت نسبتاً بهتری را دارد. به نظر می‌رسد که در حدود ۵ تا ۱۵ هزار یوز هنوز در آفریقا باقی‌مانده‌اند. اما زیرگونهٔ آسیایی آن که به یوزپلنگ ایرانی یا یورپلنگ آسیایی مشهور است و روزگاری در بخش‌های وسیعی از خاورمیانه و هند پراکندگی داشت، اکنون تنها محدود به چند ده رأس در نواحی شرقی ایران شده‌است.[۸]

مشخصات ظاهری

Cheetah
یوزپلنگ (یوز)
Leopard
پلنگ
یوز در مقایسه با پلنگ دارای بدن ظریف‌تر و سر کوچکتری است. پاهای یوز کشیده و سریع هستند و خال‌های روی بدنش توپر. خال‌های روی بدن پلنگ توخالی هستند و برخلاف یوز، خط اشک ندارد.

یوزپلنگ از خانواده گربه‌سانان به شمار می‌آید، اما به دلیل داشتن دست و پایی بلند، بدنی کشیده و باریک، و سینه‌ای فراخ تا حدود زیادی به سگ‌های تازی شبیه‌است. در میان گربه‌سانان، یوز با داشتن ارتفاع شانه‌ای برابر با ۸۳–۷۶ سانتی‌متر و وزنی میان ۷۲–۴۰ کیلوگرم از جمله گربه‌سانان کوچک‌جثه به شمار می‌رود. اندازهٔ طول بدن به ۱٫۲ متر می‌رسد و طول دم نیز میان ۸۴–۶۶ سانتی‌متر ماده‌های این جانور اندکی کوچکتر و لاغرتر از نرها هستند.[۹]

سر این جانوران به نسبت کوچک است و سینوس‌های بزرگ و گذرگاه‌های هوایی بینی بیشتر حجم جمجمه را می‌پوشانند. چنین چیزی باعث شده‌است که یوز فک و دندان‌های کوچکتری داشته باشد، اما میزان بسیاری بالایی هوا به درون بدن بکشد. میزان بالای هوای ورودی به آن در رسیدن به سرعت‌های بالا و افزایش سوخت و ساز بدن کمک می‌کند. قلب بزرگ و شش‌های حجیم نیز به نوبه خود امکان رساندن اکسیژن ورودی به بخش‌های گوناگون بدن را فراهم می‌کنند.[۱۰]

یوز تنها گربه‌سانی است که دور پنجه‌هایش شیار پوستی‌ای که همچون غلاف پنجه عمل کند ندارد. ناخن این جانور همواره برهنه هستند و این در ردپای جانور نیز آشکار می‌شود.[۱۱] با ناخن‌هایی همواره رو به بیرون، پنجه این گربه‌سان بیشتر همانند پنجه سگ می‌ماند تا گربه. چنین ناخن‌هایی در هنگام سرعت گرفتن همان اثری را برای یوز ایفا می‌کنند که خارهای کفش دوندگان دوی سرعت در هنگام آغاز مسابقه.[۱۲]

در زیر چشمان یوزپلنگ خط‌های سیاهی وجود دارند که به «خط اشک» معروفند. گمان می‌رود که این خط‌ها جلوی تابش خورشید به چشم جانور در هنگام شکار را می‌گیرند.

رنگ بدن یوز نخودی تا خاکستری متمایل به زرد است و خال‌های ریز و درشتی آن را پوشانده‌است. دور دهان، چانه، و گلو به رنگ سفید هستند و زیر شکم و بخش درونی دست و پاها نیز به رنگ روشن است. خال‌های روی بدن گرد و سیاه‌رنگ هستند ولی الگوی ویژه‌ای ندارند. نوار سیاه رنگی از گوشه چشم تا دهان امتداد می‌یابد که به «خط اشک» معروف است. این خط با جذب نور خورشید از انعکاس نور جلوگیری می‌کند و با کم کردن زنندگی نور خورشید، درست مانند عینک آفتابی، از چشمان یوزپلنگ محافظت می‌کند.[۱۳] پشت گوش‌ها سیاه‌رنگ و در پایهٔ خود و گوشه‌ها نخودی می‌شود. دم نیز بر روی خود خال‌هایی دارد که در انتها به حلقه‌هایی کم‌وبیش ناکامل می‌رسند.[۱۱] تعداد خال‌های روی بدن هر یوزپلنگ آفریقایی به بیش از سه هزار عدد می‌رسد، ولی به دلیل بزرگ‌تر بودن خال‌های یوزپلنگ آسیایی (ایرانی)، تعداد آن کمتر است. رنگ بدن آسیایی‌ها همچنین زرد مایل به قهوه‌ای کمرنگ است در حالی که یوزهای جنوب صحرای آفریقا زرد نخودی هستند.[۱۴]

بچه‌یوزها در هنگام به دنیا آمدن دارای پشت، گردن، و سری پوشیده از مویی بلند و پشم‌وار به رنگ خاکستری متمایل به آبی هستند. زیر این پشم، پوست بدن خاکستری دودی تا سیاه است. در ده هفته پس از تولد، پشم کنار رفته و تنها یالی ناچیز از جنس مو در پشت گردن باقی می‌ماند. این یال در یوزهای بالغ در عمل ناپدید می‌شود. در سومین ماه زندگی، رنگ پوست بدن به رنگ طبیعی یوزها می‌رسد.[۱۵] یوزپلنگ ایرانی دارای یالی ضخیم‌تر از همگونهٔ خود در آفریقا است؛ این یال ضخیم به منظور گرم نگهداشتن آن در سرمای شدید زمستان استپ‌های مرتفع مرکز ایران است.[۱۶]

یوزپلنگ و پلنگ هر دو دارای طول بدنی برابر با هم هستند. اگرچه بسیاری از مردم یوز را با پلنگ اشتباه می‌گیرند، اما تفاوت بارز این دو گونه در شکل خال‌هایشان است. در یوز خال‌ها توپر و گرد است، در حالی که خال‌های پلنگ درشت و توخالی و گل مانند است. خط اشک از مشخصات بارز یوز به شمار می‌آید و پلنگ این خط را ندارد. فرق دیگر یوزپلنگ با پلنگ این است که یوزپلنگ – برخلاف پلنگ – در پشت گردن یال دارد. از جمله دیگر تفاوت‌های دو گونه می‌توان به لاغرتر بودن یوز نسبت به پلنگ و داشتن سر کوچک‌تر اشاره کرد.[۱۱]

بدن یوزپلنگ به شکل ویژه‌ای مناسب سرعت‌های بالا است. بیشترین سرعت ثبت‌شده برای این جانور به ۱۱۲ کیلومتر بر ساعت می‌رسد؛ سرعتی که آن را در بالای سریع‌ترین جانداران روی زمین قرار داده‌است.[۱۷] یوزها می‌توانند سرعت خود را از حالت ایستاده در کمتر از ۳ ثانیه به بیش از ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت برسانند. به دلیل داشتن ستون فقراتی انعطاف‌پذیر و پاهای بلند و روان، او همچنین می‌تواند پرش‌هایی به طول ۷،۵ متر انجام دهد.[۵] به بیانی، تک تک بخش‌های بدن یوز در ایجاد چنین سرعتی دخالت دارند. پاهای عقبی بلند و نازک هستند و چگونگی اتصال ماهیچه به استخوان در آن‌ها به جانور کمک می‌کند تا به سرعت نیروی شدیدی به عقب وارد آورد. ستون فقرات ماهیچه‌های بسیار نیرومند دارد و همچون فنر فوق‌العاده انعطاف‌پذیری عمل می‌کند که امکان پرش‌های بلند را به جانور می‌دهد. پاهای جلویی (دست‌ها) به شانه متصلند و به جای استخوان ترقوه، ماهیچه آن‌ها را به شانه وصل کرده‌است. چنین چیزی انعطاف بسیاری به یوز داده‌است.[۱۰] از آنجا که پنجه‌ها به صورت کامل درون بدن فرو نرفته‌اند، در هنگام سرعت گرفتن به درون خاک می‌روند و توانایی بیشتری به جانور در کنترل مسیر خود می‌دهند. همچنین، دم عامل مهمی در تغییر جهت ناگهانی یوز در هنگامی است که شکار به سرعت مسیرش را عوض می‌کند؛ حالت فنری دم و اتصال آن به ستون فقرات از آن نقشی همچون سکان ساخته‌است.[۱۰]

رفتار

دو یوز در کنار هم

یوزها برای زندگی اغلب مناطق خشک و باز همچون استپ‌ها و علفزارها را انتخاب می‌کنند. در چنین محیط‌هایی است که یوز می‌تواند با سرعت در پی طعمه‌هایش بدود؛ برخلاف جنگل که وجود درختان انبوه نه تنها مانع از حرکت سریع جانور می‌شود که در شب‌ها با انداختن سایه جلوی دید بهترش را می‌گیرد.[۱۸] برخلاف شیرها، آن‌ها در طول روز فعالند و بیشتر وقت شب را به خواب و استراحت می‌گذرانند. در طول روزهای طولانی و گرم در آفریقا، یوزها به سایه درختان یا بالای آن‌ها پناه می‌برند.[۱۹]

یوزها به سه حالت در طبیعت دیده می‌شوند: تنها، گروه خانوادگی، و نرهای سرگردان. گروه خانوادگی متشکل از مادر به همراه توله‎هایش است. نرهای سرگردان معمولاً برادر بوده و اغلب یک ائتلاف دو یا سه نفره را تشکیل می‌دهند؛ به ندرت اتفاق می‌افتد که یک نر تنها زندگی کند. این ائتلاف در کنار هم قرار داشته، با هم به شکار رفته و معمولاً محدودهٔ زندگی آنها با قلمرو چند ماده هم پوشانی دارد. حرکات گروه و مقصدشان اغلب وابسته به رفت‌وآمد طعمه‌ها بستگی دارد. گستره‌ای که یک ائتلاف برای پیدا کردن طعمه زیر و رو می‌کند می‌تواند به بیش از ۱۰۰ کیلومتر مربع برسد.[۲۰] آن‌ها آنچنان قلمروخواه نیستند و درگیری با یوزهای غریبه بر سر تملک یک قلمرو در آن‌ها کمتر اتفاق می‌افتد. رفتارهای قلمروخواهانه همچون نشان‌گذاری محل توسط پاشیدن ادرار در این جانوران بسیار کمتر و نامتکامل‌تر از پلنگ‌ها و شیرها است.[۲۱]

روش تشکیل ائتلاف در میان نرها اغلب به این صورت است که برادران برآمده از یک مادر پس از آنکه از مادرشان جدا می‌شوند در کنار هم می‌مانند، اگرچه نرهای ناهمخون نیز ممکن است با هم ائتلاف تشکیل دهند.[۲۲] آن‌ها در این هنگام به ندرت از هم دور می‌شوند و بیش از ۵۰ درصد طول روز را در فاصلهٔ کمتر از ۱ متری از هم به سر می‌برند. در این هنگام، اعضای ائتلاف وقت زیادی را برای ارتباط با همدیگر اختصاص می‌دهند و به اقدام به لیس زدن همدیگر و دور کردن خاشاک و کک از بدن هم می‌کنند. یوزی که با پنجه‌هایش کک را شکار می‌کند، آن را می‌خورد. اغلب لیسیده‌شدن‌ها همراه با صدایی خرخرمانند به نشانهٔ رضایت از سوی یوز دیگر است.[۲۳]

دلیل‌های گوناگونی برای چرایی تشکیل ائتلاف میان یوزهای نر مطرح شده‌است. اگرچه تعداد بیشتر اعضای هر دسته و گروه می‌تواند شانس آن گروه برای پیروزی بر گروه‌های دیگر را بالا برد، اما دربارهٔ یوزها تعداد بسیار اندکی مشاهدهٔ جنگ میان این جانوران گزارش شده‌است.[۲۴] در میان اعضای یک ائتلاف، جنگی بر سر قدرت سر نمی‌گیرد چرا که هیچ یوز مسلطی وجود ندارد. از سوی دیگر، پیوندهای ائتلافی میان یوزها اغلب طولانی‌مدت هستند و این به همراه نبود یوز غالب در ائتلاف، دو تفاوت بنیادین چنین گروه‌هایی در میان یوزها و نخستی‌سانان را تشکیل می‌دهد.[۲۵]

تولید صدا

یوزهای نر و ماده برای هدف‌های گوناگون اقدام به تولید انواع مختلفی از صداها می‌کنند. یوزهای مادر برای صدا زدن فرزندانشان آوایی «پرررر–پرررر»مانند تولید می‌کنند. فرزندان نیز در برابر هنگامی که به مادر می‌رسند صداهای کوتاه «پیپسسس–پیپسسس» از خود در می‌آورند. مادر از صدای ویژهٔ خود به منظور در کنترل نگه داشتن فرزندان و جلوگیری از دور شدن بسیار آن‌ها از خود بهره می‌گیرد.[۲۶] پس از خوردن شکار و در هنگام لیس زدن یکدیگر نیز یوزها صدایی پرررر مانند از خود در می‌آورند. این صدا درست مانند صدای گربهٔ خانگی در هنگام نوازش است، اما با شدتی بالاتر که تا ۶ متر دورتر شنیده می‌شود. تولید صدای پرررر روشی برای نشان دادن دوستی و برادری میان این جانوران است.[۲۷]

اعضای یک ائتلاف همواره مراقب همدیگر هستند و در صورتی که یکی از آن‌ها گم شود با صدا زدن او تلاش می‌کنند پیدایش کنند. آن‌ها تا لحظه‌ای که یارشان پیدا نشده دست از تولید صدا بر نمی‌دارند. این صدا زیر و کوتاه است و در دفعات طولانی در دقیقه تکرار می‌شود.[۲۸]

یوزپلنگ بر خلاف همه دیگر گربه‌سانان بزرگ توانایی نعره کشیدن ندارد. در صورتی که احساس خطر کند یا جانوری بخواهد طعمه‌اش را از او برباید، صدای غرغرمانندی از خود در می‌آورد و پاهای خود را به زمین می‌کوبد. دیگر روش ترساندن مهاجم نیز شق کردن موهای روی شانه‌اش است که باعث می‌شود بزرگتر به نظر آید.[۲۹]

شکار

یوز با خفه‌کردن شکار از راه گرفتن گلویش آن را می‌کشد. در پرونده: یوزی در حال شکار ایمپالا

یوزها روش شکار کردن را از مادرانشان فرا می‌گیرند. آن‌ها از آغاز ۴ ماهگی گاه در کنار مادر خود به شکار می‌روند و هرچه سنشان بالاتر می‌رود این همراهی بیشتر می‌شود. اگرچه وجود بچه‌ها و بازیگوشیشان گاه باعث ایجاد مزاحمت برای مادر می‌شود[پانویس ۳]، اما بودن فرزندان در هنگام شکار فرصت مناسبی به آن‌ها برای یادگیری فن گرفتن طعمه می‌دهد.[۳۰] گاه مادر با به دام انداختن بچه‌آهوان، آن‌ها را در اختیار فرزندانش می‌گذارد تا با بازی کردن با بچه‌آهوان و تلاش برای گرفتنش توانایی‌های شکاری خود را بالا برند.[۳۱]

یوزها در هنگام شکار به آهستگی به طعمهٔ خود نزدیک می‌شوند و آن را تعقیب می‌کنند. این مرحله زمان‌بر است و می‌تواند تا نیم ساعت نیز طول بکشد. در یوزهای بالغ، بیش از ۵۰ درصد زمان شکار صرف آهسته راه رفتن و خزیدن به همراه تعقیب می‌شود.[۳۲] پس از آنکه یوز به اندازه کافی به طعمه خود نزدیک شد، جانور با سرعت زیادی به سوی طعمه می‌دود و تلاش می‌کند که آن را نقش بر زمین کند. بسته به وزن طعمه، یوز راهکارهای گوناگونی برای به خاک نشاندنش به کار می‌گیرد. برای طعمه‌های کوچک‌جثه، وارد کردن ضربه با پنجهٔ جلو و مختل کردن تعادل طعمه در هنگام فرار کافی است، اما طعمه‌های بزرگ‌تری همچون آهوان بالغ نیاز به حمله از پشت، وارد کردن ضربه به ران، و پریدن بر پشت آن دارد. در هر دو صورت، یوز پس از به زمین افتادن طعمه گردن آن را به دندان می‌گیرد تا شکار از خفگی جان سپارد.[۳۳] برخلاف شیر، که دارای پنجه‌هایی قوی برای ضربه کشنده زدن به شکار است، یوزها آنچنان از پنجه‌هایشان برای گرفتن شکار بهره نمی‌برند و تنها آن را خفه می‌کنند. تفاوت دیگر شکار یوز با دیگر گربه‌سانان نیز در قدرت وارده به گردن است؛ در شیرها، ضربهٔ وارده توسط فک به گردن باعث شکستن ستون فقرات گردن می‌شود، حال آنکه دندان‌های یوز توانایی شکست استخوان را ندارند و تنها راه نای را می‌بندند.[۱۰]

این گربه‌سانان علاقه‌ای به خوردن مردار ندارند و غذای خود را شکار کرده و تازه می‌خورند. سر و صورت آن‌ها پس از خوردن غذا آلوده به خون طعمه می‌شود، از این رو یوزهای در کنار هم دست به لیسیدن همدیگر می‌زنند تا بدن به کلی پاک شود.[۳۴] اگرچه یوز در گرفتن طعمه‌هایش بهتر از دیگر گربه‌سانان عمل می‌کند و در هر دو تلاش، یکی نتیجه می‌دهد،[پانویس ۴] از آنجا که برای به دنبال رفتن شکارش انرژی بسیار زیادی تلف می‌کند، در صورتی که تشخیص دهد تعقیب بی‌فایده‌است آن را متوقف می‌کند.[۳۵] پس از شکار، یوز آن را به منطقه‌ای علفزارمانند می‌کشاند تا از دید مهاجمان پنهان کند. در این هنگام جانور همچون سگ لَه لَه می‌زند تا نفس خود را باز یابد. پس از ۲۰ تا ۳۰ دقیقه، اقدام به خوردن شکار می‌کند و بخش‌های بزرگی از گوشت را یکجا می‌بلعد. عجله یوز در این کار و هشیاری مداومش در هنگام خوردن غذا به دلیل ترسش از آمدن درندگانی چون شیر و کفتار است.[۳۶]

بیشتر طعمه‌های یوز را آهوان تامسون بالغ و جوان تشکیل می‌دهند. پس از آن‌ها، گوساله‌های گاوهای وحشی، گورخران کم سن و سال و دیگر انواع آهوان از جمله طعمه‌های یوزهای ساکن آفریقا هستند.[۳۷]

در ایران، یوزها از انواع سم‌داران کوهزی تغذیه می‌کنند. قوچ و میش عمده ترین شکار یوزپلنگ ایرانی را تشکیل می‌دهند و کل، بز، جبیر، و آهوی ایرانی نیز در رتبه‌های بعدی قرار دارند. این جانوران گاه اقدام به گرفتن خرگوش نیز می‌کنند، اگرچه خرگوش انرژی آنچنانی در اختیارشان نمی‌گذارد. بررسی‌ها نشان داده‌اند که یوزهای ایرانی قوچ‌ها، کل‌ها، و آهوان نر (معمولاً مسن‌تر) را بیشتر ترجیح می‌دهند چرا که نسبت به جوان‌ترها تحرک کمتری دارند و وزنشان نیز بیشتر است.[۳۸]

زادآوری

توله یوز در آفریقای جنوبی

یوزها بیشترین میزان مرگ و میر توله‌ها در میان دیگر گربه‌سانان را دارند. تخمینی توسط لورنسون حکایت از مرگ ۹۶–۹۴ درصد توله‌ها پیش از رسیدن به استقلال دارد.[۳۹] چنین نرخ بالای مرگ و میری از دیدگاه فرگشتی باعث می‌شود که سن باروری جانور در طول زمان رو به سوی کمتر شدن برود تا شانس بیشتری برای ادامه بقای گونه پدید آید. در حقیقت، یوزها به نسبت دیگر گربه‌سانان هم‌جثهٔ خود در سن‌های پایین‌تری بالغ می‌شوند.[۴۰]

یوزهای ماده در همه طول سال بچه می‌زایند اما بیشتر در فصل‌های بارانی سال باردار می‌شوند تا فصل‌های خشک. دلیل آن هم می‌تواند این باشد که تعداد فرزندان طعمه‌ها از جمله آهوی تامپسون در این هنگام به شدت بیشتر می‌شود. این آهوان جوان طعمه‌های مورد علاقه یوز هستند و گرفتنشان ساده‌است.[۴۱] هفت تا چهارده روز پیش از آنکه یوز ماده آمادهٔ جفت‌گیری شود ادرارش بوی ویژه‌ای به خود می‌گیرد که به نرها این پیام را می‌رساند که ماده به زودی آمادهٔ پذیرش نر است. دورهٔ زمان موسوم به فحلی در یوزها ۱ هفته طول می‌کشد. اگر در این هنگام ماده باردار نشد، ۱۰ روز دیگر دوباره وارد دورهٔ فحلی می‌شود؛ در غیر این صورت، توله‌هایش را ۳ ماه دیگر به دنیا می‌آورد.[۴۲] تعداد بچه‌های به دنیا آمده میان ۴ تا ۶ توله در هر زایمان است اما میانگین تعداد توله‌ها در پانزدهمین روز تولد ۳٫۷–۳٫۵ است. پیش از زایمان، یوز ماده یک ناحیه یا کنام مناسب را که معمولاً علفزار بلندی در یک ناحیهٔ مرطوب است، انتخاب کرده و توله‌های ۲۵۰ تا ۳۰۰ گرمیش را در آنجا می‌زاید.[۴۳]

یوزهای ماده آزاد و ساکن حیات وحش بسیار بیشتر پذیرای بارداری هستند تا آن‌هایی که در اسارت نگه داشته می‌شوند. در یک بررسی، ۹۵ درصد ماده‌های جمعیت بررسی‌شده در حیات وحش در طی یک سال باردار بودند و یا اینکه از بچه‌هایشان مراقبت می‌کردند؛ این عدد در تقابل بسیار با ۱۵٫۷ درصد از ماده‌های در اسارت بود که در کل زندگی اسارتشان باردار شده بودند.[۴۴] در حالت طبیعی، یوزهای ماده‌ای که فرزندان خود را از دست داده باشند در دورهٔ زمانی ۳ هفته پس از آن اقدام به بارداری دوباره می‌کنند.[۴۵] از آنجا که مدت زمان میان از دست دادن فرزند و پذیرش بارداری یک ماده به نسبت کم است، این پرسش پدید می‌آید که آیا یوزهای نر حاضر می‌شوند تا با کشتن فرزندان یک ماده، خود به فرصت جفت‌گیری با ماده مورد نظر دست یابند؟ اگرچه این وضعیت در تعدادی از نخستیان، جوندگان، و گوشتخوارانی چون شیر وجود دارد، تاکنون نمونهٔ موثقی از این رفتار در یوزها گزارش نشده‌است.[۴۶]

توله‌یوزها تا ۱۸ ماهگی و هنگامی که به صورت تقریبی اندازه مادرشان شوند در کنار او می‌مانند.

مرگ و میر توله‌ها در یوز بسیار بالا است و کمتر از ۱۰ درصد توله‌های به دنیا آمده به سن بالای ۱ سال و نیم می‌رسند. مهم‌ترین دلیل‌های چنین مرگ و میری کشته شدن توسط درندگانی چون شیر، بیماری، رهاشدن، و کمبود غذا است. در بسیاری موارد، مادر به دلیل آنکه خود غذایی برای خوردن نداشته و کاهش وزن پیدا می‌کند، توله‌هایش را رها می‌کند.[۴۷] توله‌های رها شده اغلب از گرسنگی یا شکار شدن توسط مهاجمان می‌میرند، اما آن‌هایی که سن بالاتری داشته باشند (بیشتر از ۶ ماه) می‌توانند این فرصت را پیدا کنند که توسط خانوادهٔ دیگری به «فرزندخواندگی» گرفته شوند. در این هنگام، آن‌ها به همراه توله‌های ماده‌ای دیگر به تغذیه از شکار آن ماده می‌پردازند ولی به دلیل سن بالاتر شیری از آن ماده نمی‌نوشند.[۴۸] به دلیل مرگ و میر بالای توله‌ها، در عمل تنها تعداد محدودی مادهٔ باتجربه می‌توانند توله‌هایشان را به سن‌های بالا و استقلال برسانند و دیگر ماده‌ها شاید در طول زندگی خود حتا یک توله را نیز به بلوغ نرسانند. از این رو، یوز در میان دیگر گربه‌سانان از این نظر که بقای گونه وابسته به تعداد بسیار کمی ماده‌است، استثنایی به شمار می‌رود.[۴۹] به مادرانی از این دست، «اَبَرمادر» می‌گویند. در یک بررسی از یوزهای جنوب‌شرقی سرنگتی مشخص شد که کمینه ۱۰ درصد همه یوزهای بالغ آن جمعیت محلی از یک اَبَرمادر به نام «اِلِنور» بوده‌اند.[۴۹]

توله‌ها تا ۳ یا ۴ ماهگی از سوی مادر شیر داده می‌شوند و سپس توسط غذای به دست آمده از شکار تغذیه می‌شوند[۵۰] آن‌ها از ۱۴ تا ۱۶ ماه پس از تولد تحت مراقبت مادر قرار دارند و یوز ماده به جز هنگام شکار لحظه‌ای آنها را تنها نمی‌گذارد. نرها در مراقبت والدینی نوزادان هیچ دخالتی ندارند. بچه‌ها همیشه در حال بازی با یکدیگر بوده و مهارت‌های شکار را با طعمه‌های زنده‌ای که مادر به کنام باز می‌گرداند فرا می‌گیرند، هر چند این توله‌ها همچنان در شکار طعمه آماتور باقی می‌مانند. یوزهای جوان در سنین بعد از نوجوانی و در هنگام جدا شدن از مادر به مدت شش ماه به جهت ایمن بودن از خطرات احتمالی با هم باقی می‌مانند. اما پس از این دوره خواهرها گروه را ترک کرده اما برادرها به زندگی در کنار هم ادامه می‌دهند.[۵۱]

یوزهای ماده در میان ماه‌های ۲۱ تا ۲۲ زندگیشان به توانایی زایش می‌رسند.[۵۲] تخمینی برای میانگین طول عمر آن‌ها در طبیعت در دست نیست اما یوزهای در اسارت گاه تا بیشتر از ۱۰ سال زندگی می‌کنند. بیشترین طول عمر یک یوز در باغ‌وحش ۱۵ سال و ۷ ماه بوده‌است.[۵۳]

گستره پراکندگی

یوزپلنگ‌ها در مناطق وسیع و علزارها زندگی می‌کنند؛ جایی که می‌توانند در هنگام شکار خود را در میان علفزارها پنهان کنند و تا حد ممکن به طعمه نزدیک شوند.

از لحاظ تاریخی، یوزها در اکثر مناطق آفریقا و بخش‌های گسترده‌ای از آسیا زندگی می‌کردند. در آفریقا، این جانوران از دماغه آگولاس تا دریای مدیترانه یافت می‌شدند. در آسیا نیز، فلسطین، سوریه، بخش‌های شمالی شبه‌جزیره عربستان، عراق، ایران، جنوب ترکمنستان، افغانستان، و بلوچستان از جمله زیستگاه‌های یوز به شمار می‌رفتند. در گذشته در آسیای جنوب‌شرقی، یوزها را می‌شد در سند، پنجاب، غرب بنگال، مرکز هند، فلات دکن، و به گمانی میسور یافت. البته یوزها هیچ‌گاه در شمال گنگ و شرق بنگال دیده نشدند.[۵۴]

به دلیل از میان رفتن زیستگاه طبیعی و انقراض آهسته این جانوران در هند، تا سال ۱۹۲۹ تعداد بسیار کمی از یوزهای وحشی در طبیعت باقی‌مانده بودند، به گونه‌ای که مهاراجه‌های هندی از آفریقا برای شکارشان یوز وارد می‌کردند. تا سال ۱۹۴۸ دیگر هیچ مورد معتبری از دیده شدن این جانور گزارش نشد تا آنکه هند در سال ۱۹۵۲ یوز را در خاک خود منقرض‌شده اعلام کرد.[۵۵]

در سال ۱۹۵۰، واپسین یوزهای عربستان توسط تعدادی از کارمندان شرکت آرامکو کشته شدند و نسل این جانور برای همیشه در آن منطقه منقرض شد. ۱۹۴۹ نیز واپسین سالی در کویت بود که گزارشی از دیده شدن یوز مخابره می‌شد. دهه ۱۹۶۰ اما به دلیل کشته شدن تعدادی از گله‌های یوزهای ساکن شبه‌جزیره سینا و فعالیت‌های نظامی ارتش مصر در منطقه، ارتباط جغرافیایی گستره یوز آسیایی و آفریقایی برای همیشه قطع شد.[۵۵]

امروزه یوزها در مناطق به نسبت گسترده‌ای از آفریقا یافت می‌شوند. گمان می‌رود که پارک ملی نایروبی بزرگترین جمعیت یوزهای آفریقا را در خود جای داده باشد.[۱۸] در آفریقای سیاه، مناطق اصلی تجمع آن‌ها در تانزانیا و کنیا است. در جنوب، نامیبیا، بوتسوانا، زیمبابوه، و زامبیا نیز جمعیت‌های به نسبت زیادی از این گونه دارند. بر خلاف آفریقای جنوبی و اتیوپی که جمعیت‌های تندرست و پرشماری از یوز را جای داده‌اند، منطقه ساحل و سودان به طور تقریبی همه جمعیت یوز خود را از دست داده‌اند. تعداد اندکی یوز شمال‌غربی نیز در مناطق کوهستانی الجزایر زندگی می‌کنند.[۸]

در ایران، گستره‌ای از بمپور در بلوچستان تا طبس، پارک ملی گلستان در خراسان، منطقه حفاظت شده خوش ییلاق، پارک ملی توران و پارک ملی کویر (سمناننفت شاه در باختران، منطقه حفاظت شده موته در اصفهان، تمام مناطق یزد، منطقه بهرام گور فارس، حاجی‌آباد در بندرعباس، و پارک ملی خبر روچون و راور در کرمان در سال‌های قبل از زیستگاه‌های یوز آسیایی به شمار می‌آمدند. در سال‌های اخیر یوز فقط در مناطق نایبندانِ طبس، بافق، دره انجیر و کالمند در استان یزد، ذخیره‌گاه زیستکره توران و پارک ملی کویر در سمنان، میاندشت در خراسان شمالی و بجستان در خراسان رضوی مشاهده شده‌است.[۵۶] از جمله دیگر مناطق حفاظت‌شده‌ای که به تازگی در آن‌ها یوزپلنگ شناسایی شده می‌توان به منطقه حفاظت‌شده درونه در شهرستان بردسکن اشاره کرد که در آن با کمک دوربین‌های تله‌ای در خرداد سال ۱۳۹۱ یک قلاده یوز دیده شد.[۵۷]

آسیب‌شناسی

باغ‌وحش‌های بسیاری در جهان برنامه‌هایی برای حفاظت از نسل یوزپلنگ در دست اجرا دارند.

یوزها آسیب‌پذیرترین گونه در میان دیگر گربه‌های بزرگ هستند. آن‌ها تا چند صد سال پیش از شبه‌قارهٔ هند تا کرانه‌های دریای سرخ و بیشترِ قارهٔ آفریقا حضور داشتند.[۵۸] اما امروزه زیرگونهٔ آسیایی آن‌ها رو به سوی انقراض دارد و در مقایسه با سال ۱۹۰۰ که نزدیک به ۱۰۰٬۰۰۰ یوز در آفریقا زندگی می‌کردند، امروزه ۹۰ درصد از جمعیت زیرگونهٔ آفریقایی کم شده‌است. برآورد می‌شود که هم‌اکنون تنها کمتر از ۱۰٬۰۰۰ یوز در سراسر جهان در حیات وحش باقی‌مانده باشند.[۵۹]

سازمان IUCN وضعیت بقای گونهٔ یوز را در حالت آسیب‌پذیر طبقه‌بندی کرده‌است. این وضعیت تنها یک رتبه با در معرض خطر فاصله دارد که به معنای احتمال انقراض جانور در کوتاه‌مدت است.[۱]

دشمنان طبیعی

در آفریقا شیر و کفتار خالدار از جمله دشمنان طبیعی یوز هستند. آن‌ها توله‌های یوز را شکار کرده و می‌خورند. اگرچه مادر در هنگام نزدیک شدن این دو جانور به توله‌هایش تلاش می‌کند که با آن‌ها در افتاده و مانع کشته‌شدن فرزندانش شود، اما در بیشتر موارد – به ویژه در هنگام برخورد با شیرهای نر – این تلاش کاری از پیش نمی‌برد و توله‌ها کشته می‌شوند.[۶۰] در کل، نزدیک ۸۰ درصد همه توله‌های کشته‌شده توسط درندگان به دست شیرها کشته می‌شوند، ۱۲ درصد توسط کفتارهای خالدار، و باقی توسط درندگانی چون پلنگ، دیگر یوزها، سگ وحشی آفریقایی، و پرندگان شکاری.[۴۵]

در ایران، پلنگ، گرگ، انواع گربه وحشی همانند سیاهگوش، شغال، روباه، و البته کفتار راه راه را می‌توان از رقیبان طبیعی یوز برشمرد.[۶۱]

خطرها از سوی انسان

یوزهای درون طبیعت از سوی چندین مورد گوناگون که بشر در آن دخیل است، در معرض تهدید انقراض قرار گرفته‌اند. از جمله این موارد می‌توان به نابودی زیستگاه اشاره کرد که در اثر افزایش فعالیت‌های انسانی و نیاز به زمین بیشتر برای کشاورزی و صنعت و راه‌کشی است. از سوی دیگر، گله‌های سم‌داران ساکن در این زیست‌گاه‌ها توسط انسان‌ها تهدید می‌شوند و افزایش تفنگ‌های شکاری میان مردم آفریقا باعث کاهش شدید طعمه‌های یوزهای این قاره شده‌است.[۶۲] نابودی زیستگاه باعث راندن یوزها از یک ناحیه به ناحیهٔ دیگر نمی‌شود بلکه یوزهای ناحیهٔ نابودشده را برای همیشه منقرض می‌کند. برای نمونه، یوزهای فلات ایران به دلیل نابود شدن زیستگاه‌هایشان به آن ناحیه پناه نبرده‌اند بلکه واپسین یوزهایی هستند که از هزاران سال پیش در آن منطقه زندگی می‌کنند.[۶۳] در ایران، بیش از ۴۰ درصد یوزهای کشته‌شده توسط عوامل انسانی به دلیل برخورد با خودروهای عبوری در بزرگراه‌ها و جاده‌ها از پای در آمده‌اند.[۶۴]

شکار بی‌رویه این جانداران برای تفریح و تروفه نیز عامل دیگری در کاهش جمعیت این جانوران بوده‌است. بنا به گزارش سایتس، میان سال‌های ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۹ هر ساله ۸۷ یوز زنده و ۱۰۱ پوست کنده‌شده از شکارچیان غیرقانونی و دلالان جانوران باارزش در آفریقا توقیف می‌شد. این تعداد بسی کمتر از میزان واقعی کشتار یوزها در گوشه و کنار این قاره‌است، چرا که برای نمونه، کشاورزان در زیمبابوه اجازه دارند تا یوزهای «مزاحم» را بکشند و یا شکار تفریحی آن‌ها آزاد است.[۶۵] البته شکار محدود یوزها برای پوستشان روشی است که امروزه در کشورهایی چون نامیبیا اجرا می‌شود تا صاحبان زمین‌های خصوصی وسیع را ترغیب کند تا به نگهداری از یوزها بپردازند.[۶۶]

کاهش تنوع ژنتیکی

مهم‌ترین عاملی که دانشمندان را نسبت به بقای یوزها نگران کرده‌است کاهش شدید تنوع ژنتیکی در میان آن‌ها است. درون‌زایی به دلیل ارتباط کمتر دسته‌های یوز جداشده از هم توسط فعالیت‌های انسانی خود عامل مهمی در کم شدن تنوع ژنتیکی در این جانوران بوده‌است. بررسی‌ها بر روی اسپرم یوزهای نر ساکن آفریقا نشان می‌دهد که ۷۱ درصد اسپرم‌ها از دید ریخت‌شناسانه ناعادی بوده‌اند و توانایی بارورسازی نداشتند.[۶۷] تنها ۱ درصد ژن‌های یک یوز با یوز دیگر فرق دارند، این در حالی است که این میزان برای دیگر گربه‌ها ۲۱ و برای انسان‌ها ۳۲ درصد است.[۶۸]

البته بررسی‌ها نشان داده‌اند که کم بودن تنوع ژنتیکی در یوزها حتا پیش از شکار شدنشان توسط انسان‌ها و یا فعالیت‌های گسترده انسانی پدید آمده است. از این لحاظ، یوزها در میان همهٔ مهره‌داران از جمله موارد استثنایی به شمار می‌روند که چنین سرنوشتی حتا بدون دخالت انسان درشان شکل گرفته.[۶۹] به باور دانشمندان، یک «گردن‌بطری»[پانویس ۵] عظیم یا در حالت دیگر چندین گردن‌بطری کوچکتر در پایان دوره پلیستوسن در ۱۰٬۰۰۰ سال پیش برای این جانوران رخ داده‌است. بررسی‌ها بر روی دی‌ان‌ای میتوکندریایی این جانوران نشان می‌دهد که چنین اتفاقی میان ۶٬۰۰۰ تا ۱۰٬۰۰۰ سال پیش رخ داده و باعث هم‌مانندگی شدید در این گونه شده‌است.[۶۹]

کاهش تنوع ژنتیکی در یوزها دو اثر مهم بر آن‌ها گذاشته‌است: نخست بالا رفتن مرگ و میر توله‌ها، و دوم افزایش حساسیت به بیماری‌های عفونی. تاکنون، میزان مرگ و میر توله‌های یوز در اسارت بیشتر از هر گونهٔ نادر و در معرض خطر دیگری بوده‌است. از این رو، با وجود قدرت تکثیر بالای یوزها در طبیعت، تکثیر در اسارت این جانوران در جهت تکثیر آنها در بعضی نقاط مانند آمریکای شمالی نتیجهٔ آنچنان مثبتی نداشته‌است.[۷۰]

اقدامات حفاظتی

کنشگران و مقامات ایرانی تلاش‌هایی برای نجات نسل واپسین یوزهای آسیایی موجود ترتیب داده‌اند.

با کاهش شدید جمعیت یوزها در آفریقا و انقراض آن‌ها در بیشتر بخش‌های آسیا تا پایان سده بیستم میلادی، تعدادی از باغ‌وحش‌ها و مراکز پژوهشی در سراسر جهان اقدام به توله‌آوری از این جانوران در اسارت کردند. از آنجا که یوزها در اسارت اقدام به آمیزش و توله‌آوری نمی‌کنند، این مراکز با روش لقاح مصنوعی اقدام به بارور کردن یوزهای ماده می‌کنند. در این روش، نخست با برانگیختن جنسی ماده توسط نرها، او را متمایل به وارد شدن به دوره پذیرش می‌کنند و سپس لقاح مصنوعی انجام می‌شود.[۷۱] با کمک این روش تاکنون تعدادی توله‌یوز در آفریقا و آمریکای شمالی به دنیا آورده شده‌اند. این یوزها پس از مدتی به طبیعت وحشی معرفی شده و در مناطق حفاظت‌شده آفریقا رها می‌شوند. نتیجهٔ این روش البته در مواردی بسیار موفقیت‌آمیز بوده‌است؛ برای نمونه در یک مورد، ۶ یوز آزاد شده در سال ۱۹۸۴ در منطقهٔ حفاظت‌شده پارک ملی پیلانزبرگ در آفریقای جنوبی در طی ۱ سال از هنگام رها شدن، جمعیتشان به ۱۷ عدد رسید. نبود جمعیت‌های محلی شیر و کفتارهای خالدار در این افزایش شدید جمعیت تاثیر داشته‌اند.[۷۲]

با آنکه امروزه امکان توله‌آوری یوزها در اسارت وجود دارد، هنوز هم مشکلاتی همچون بالا بودن میزان مرگ و میر در توله‌ها و پایین بودن تعداد موسسات انجام‌دهنده فرایندهای مصنوعی توله‌آوری از مشکلات پیش رو در افزایش جمعیت این جانوران هستند. با این حال به نظر می‌رسد که معرفی دوبارهٔ یوزهای به دنیا آمده در اسارت به طبیعت محدود در صورت برآورده شدن نیازهای یوز و نبود دشمنانی چون شیر، می‌تواند بسیار موفقیت‌آمیز باشد.[۷۳] دربارهٔ طبیعت نامحدود (حصارکشی نشده) اما یوزهای معرفی‌شده کمترین شانس بقا ندارند و نمی‌توانند در برابر شیر و کفتار مقاومت کنند. از این رو، توله‌یوزهایی که از دست قاچاقچیان رهایی می‌یابند تا همیشه در مراکز نگهداری یوزها می‌مانند و نمی‌توانند به حیات وحش بازگردانده شوند.[۴۹]

در بعضی کشورهای آفریقایی اما اقداماتی برای پاسداری از نسل این جانور آغاز به انجام گرفته‌است. طبیعت‌شناسان در قاره سیاه به کشاورزان و گله‌داران کمک می‌کنند تا به جای به‌کارگیری تفنگ برای راندن یوزها، از سگ و الاغ (برای تولید صدا) بهره بگیرند. روش دیگر این است که گله‌دار به جای کشتن یوز و توله‌هایش، آن‌ها را زنده بگیرد و تحویل مقامات دهد. در نامیبیا، مسوولان این یوزها را به دیگر مناطق حفاظت‌شده در آفریقا می‌فرستند. پیش از آزاد کردن یوز، در صورتی که نر و قوی‌هیکل و تندرست باشد اسپرمش گرفته می‌شود تا به ایالات متحده آمریکا فرستاده شده و در برنامه‌های پژوهشی به کار رود.[۷۴]

در ایران

تعداد بسیار کمی از یوزهای آسیایی امروزه در فلات مرکزی ایران و کوهستان‌های اطرافش زندگی می‌کنند. آن‌ها واپسین بازماندگان نسل یوزپلنگ آسیایی هستند و اداره محیط زیست ایران برای پاسداری از آن‌ها پروژه‌ای به نام «پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی» را در سال ۲۰۰۱ میلادی راه‌اندازی کرد. در این راستا، نزدیک به ۸۰ دوربین عکس‌برداری حساس به حرکت در گوشه و کنار دشت کویر کارگذاشته شده‌اند تا به نظارت بر یوزها و جمعیتشان بپردازند.[۷۵] به گفته هومن جوکار، زیست‌شناس حیات وحش ایرانی، این یوزها امروزه بسیار کم‌تعداد و کمیاب شده‌اند و

در این کوهستان‌ها، شکاربانانی حضور دارند که سال‌ها به خدمت مشغول بوده‌اند، اما حتا یک بار یوز زنده‌ای به چشم خود ندیده‌اند.[۷۵]

به دلیل یکتا بودن الگوی رنگ‌آمیزی بدن یوزها، عکس‌های گرفته‌شده از این جانوران به دانشمندان ایرانی کمک می‌کند که آن‌ها را تک تک شناسایی کنند. از روی تنها ۱۹۲ عکس گرفته‌شده از یوزها در فاصله ده ساله از آغاز پروژه، تنها ۷۶ یوز شناسایی شده‌اند. به گفته لوک هانتر، رئیس بنیاد پَنتِرا[پانویس ۶] که به ایران در حفاظت از این جانور کمیاب یاری می‌رساند، یوزهای ایران بر «لبهٔ تیغ» قرار دارند.[۷۶] به گفته او، عکس‌های گرفته‌شده از یوزهای ایرانی جانورانی لاغر و نحیف را به تصویر می‌کشند که بی‌گمان تعدادی از آن‌ها تاکنون مرده‌اند. چنین مساله‌ای یافتن تعداد دقیق یوزهای ایرانی را با مشکل روبرو کرده است و هنوز شمار یوزهای ساکن در ایران مشخص نیست.[۷۷]

در واپسین روزهای سال ۱۳۹۱ خورشیدی، نخستین پایش جمعیت یوز آسیایی داده‌های خود را منتشر کرد و مشخص شد که از بیش از ۲۰۰ عکس گرفته شده از یوز در ایران، تنها ۲۰ یوز منحصر شناسایی می‌شدند. چنین چیزی نشان از جمعیتی بسیار کوچک و شکننده دارد که انقراض این زیرگونه از یوز در ایران را بسیار محتمل می‌کند.[۷۸]

توجه ویژه به یوزپلنگ ایرانی از آنجا آغاز شد که در شهریورماه سال ۱۳۷۳ خورشیدی، ماده یوزی به همراه سه تولهٔ تشنهٔ خود برای نوشیدن آب وارد باغ‌های اطراف شهر بافق شد. تعدادی افراد غیرمحلی (بنا به گفتهٔ محلی‌ها ماموران شهربانی قدیم) با چوب به مادر و توله‌هایش حمله کردند، مادر موفق شد از این مهلکه جان سالم به در ببرد، اما توله‌ها اسیر دست انسان‌ها شدند. دو توله زیر ضربات چوب جان خود را از دست دادند و توله دیگر زخمی و ضرب خورده با کمک مردم با تماس با حفاظت محیط زیست بافق و ماموران حفاظت از محیط زیست آن شهرستان نجات یافت. این توله که بعدها ماریتا نام گرفت به پارک پردیسان تهران منتقل شد و بعد از ۹ سال اسارت، در سال ۸۲ به دلیل عفونت ریوی جان باخت. علاقه‌مندان به یوز آسیایی روز نهم شهریور (سالروز نجات ماریتا) را روز «حفاظت از یوزپلنگ ایرانی» نامیدند و در مراسمی یک روزه یوز آسیایی را به عنوان نماد و میراث طبیعی ایرانیان معرفی کردند.[۷۹][۸۰]

رابطه با انسان

یوزی تربیت‌شده به عنوان هدیه برای شاه تبس برده می‌شود. تصویر بازسازی‌شده مربوط به ۱۷۰۰ پیش از میلاد.

یوز به دلیل سرعت بسیار بالایش در گرفتن طعمه از دیرباز توسط انسان‌ها اهلی و نگهداری می‌شد. کهن‌ترین نشانه‌های اهلی‌سازی این جانور به هزاره سوم پیش از میلاد در میان‌رودان بر می‌گردد. مُهری از این دوران، یوزی را در کنار انسانی به تصویر می‌کشد در حالی که قلاده‌ای بر گردن و پوشینه‌ای بر سر دارد. در آرامگاه‌ها و نیایشگاه‌های مصری نمونه‌های بی‌نظیری از تصاویر این جانوران دیده می‌شود. با آنکه بهره‌گیری از یوزها در مصر به دودمان سوم باز می‌گردد، بسیاری از نقاشی‌های دودمان‌های هجدهم و نوزدهم آن‌ها را آنگونه به تصویر می‌کشند که گویی از دیدگاه علاقهٔ مردمان بهشان رقیبانی برای سگ‌ها در شکار بودند. مردمان مینوسی این جانوران را از مصر به سرزمین کرت وارد می‌کردند.[۸۱]

در زمان‌های بسیار آغازین مصر سفلی، خدای مافدت به شکل یوزی بود که مورد پرستش قرار می‌گرفت و نمادی از پادشاهی به شما می‌آمد. در دوره فرعون‌ها نیز یوزهای تربیت‌شده همراهان نزدیک پادشاهان بودند و به صورت نمادین از تاج و تخت دفاع می‌کردند. تعداد بی‌شماری تندیس و تصویر از یوزها در آرامگاه‌های مصری، از جمله آرامگاه توت‌انخ‌آمون، یافت شده‌اند. در دید مصریان باستان، یوز می‌توانست روح شاه درگذشته را به سرعت به جهان پس از مرگ برساند.[۸۲]

یوزها به سادگی توسط انسان تربیت می‌شوند و به آن در گرفتن شکار کمک می‌کنند. آن‌ها هیچ خطری برای انسان ندارند و تاکنون هیچ نمونه‌ای از حملهٔ این جانوران به انسان گزارش نشده‌است. این جانوران حتا در صورت گرفته شدن توسط انسان‌ها مقاومت اندکی از خود نشان می‌دهند.[۵۳] آن‌ها در اسارت اقدام به جفت‌گیری نمی‌کنند. در خاطرات جهانگیر، پسر اکبر بزرگ، آمده‌است که اکبر تعداد زیادی یوز داشت که هیچ کدام از نرها با ماده‌ها نمی‌آمیختند. از میان هزاران یوز اکبر، تنها یک نر با ماده‌ای آمیخت و «این بسیار عجیب بود». اکبر آنچنان مشتاق دیدن آمیختن دو یوز با هم بود که تعدادی از آن‌ها را رها در قصر آزاد گذاشته بود «اما دریغ از رسیدن به آرزویش.»[۵۳] دربارهٔ علاقهٔ اکبر به یوزها در تاریخ آمده‌است که او ۳۰۰۰ یوز برای شکار پرورش داده بود. یوزها در حالی که چشم‌بند به چشم داشتند در جلوی شاه به محوطه‌ای پر از آهو برده می‌شدند و پس از بازکردن چشم‌بندشان، به سرعت به سوی طعمه می‌دویده، آن را شکار می‌کردند.[۸۳]

علاقهٔ اکبر به یوزها به دلیل سرعت بالایشان در گرفتن شکار در میان دیگر شاهان و فرمانروایان نیز وجود داشت. فرمانروایانی چون چنگیز خان مغول و شارلمانی نیز تعداد زیادی یوز نگه می‌داشتند. آن‌ها جانور را در جلوی تعدادی آهو آزاد می‌کردند و یوز پس از برداشته شدن چشم‌بندش به سرعت اقدام به دنبال کردن آهو و شکارش می‌کرد.[۸۱]

یادداشت

  1. citrakāyaḥ
  2. cītā
  3. نزدیک ۱۶ درصد تلاش‌های شکار مادرانی که بچه‌هایشان را به همراه دارند به همین دلیل به شکست منجر می‌شود.
  4. دیگر گربه‌های بزرگ به صورت تقریبی در هر سه تلاش، در تنها یکی پیروز می‌شوند.
  5. در زیست‌شناسی جمعیت، گردن‌بطری (به انگلیسی:Bottleneck) عبارت است از دوره‌ای زمانی که در آن جمعیت یک گونه آنچنان کاهش می‌یابد که در عمل تنوع ژنتیکی محدود می‌شود. در این هنگام یا جمعیت توان بازیابی خود را به دست می‌آورد و به بقا ادامه می‌دهد و یا منقرض می‌شود.
  6. Panthera

پانویس

  1. Durant, S., L. Marker, N. Purchase, F. Belbachir et al. Acinonyx jubatus. IUCN Red List of Threatened Species Version 2012.2, 2008. Retrieved 17 December 2012.
  2. انجمن یوزپلنگ ایرانی, “یوزپلنگ آسیایی”.
  3. A Concise Pahlavi Dictionary, s.v. “yōz”.
  4. MacMillan and Ellis, Cheetahs, 8.
  5. Smith، «Cheetahs on the edge»، ۱۱۴.
  6. Johnson et al, “The Late Miocene Radiation of Modern Felidae”.
  7. Mills and Harvey, African Predators, 25.
  8. Mills and Harvey, African Predators, 23.
  9. Guggisberg, Wild cats of the world, 269.
  10. Smith, “Cheetahs on the edge”, 116-117.
  11. Guggisberg, Wild cats of the world, 268.
  12. MacMillan and Ellis, Cheetahs, 13.
  13. MacMillan and Ellis, Cheetahs, 10.
  14. انجمن یوزپلنگ ایرانی, “یوزپلنگ آسیایی”.
  15. Guggisberg, Wild cats of the world, 268-269.
  16. Smith, “Cheetahs on the edge”, 115.
  17. Mills and Harvey, African Predators, 56.
  18. Guggisberg, Wild cats of the world, 272.
  19. MacMillan and Ellis, Cheetahs, 17.
  20. Guggisberg, Wild cats of the world, 274.
  21. Guggisberg, Wild cats of the world, 275.
  22. Caro, Cheetahs of the Serengeti Plains, 293.
  23. Caro, Cheetahs of the Serengeti Plains, 292.
  24. Caro, Cheetahs of the Serengeti Plains, 296.
  25. Caro, Cheetahs of the Serengeti Plains, 315.
  26. Guggisberg, Wild cats of the world, 285.
  27. MacMillan and Ellis, Cheetahs, 33.
  28. Mills and Harvey, African Predators, 94.
  29. MacMillan and Ellis, Cheetahs, 24.
  30. Caro, Cheetahs of the Serengeti Plains, 130.
  31. Caro, Cheetahs of the Serengeti Plains, 136-137.
  32. Caro, Cheetahs of the Serengeti Plains, 170-171.
  33. Guggisberg, Wild cats of the world, 277.
  34. Guggisberg, Wild cats of the world, 282.
  35. MacMillan and Ellis, Cheetahs, 23.
  36. MacMillan and Ellis, Cheetahs, 24.
  37. Guggisberg, Wild cats of the world, 276.
  38. انجمن یوزپلنگ ایرانی, “یوزپلنگ آسیایی”.
  39. Caro, Cheetahs of the Serengeti Plains, 320.
  40. Caro, Cheetahs of the Serengeti Plains, 321.
  41. Caro, Cheetahs of the Serengeti Plains, 79.
  42. MacMillan and Ellis, Cheetahs, 23.
  43. Caro, Cheetahs of the Serengeti Plains, 81.
  44. Caro, Cheetahs of the Serengeti Plains, 78.
  45. Caro, Cheetahs of the Serengeti Plains, 87.
  46. Caro, Cheetahs of the Serengeti Plains, 88.
  47. Caro, Cheetahs of the Serengeti Plains, 84-85.
  48. Caro, Cheetahs of the Serengeti Plains, 89-90.
  49. Smith, “Cheetahs on the edge”, 118.
  50. Caro, Cheetahs of the Serengeti Plains, 99.
  51. Caro, Cheetahs of the Serengeti Plains, 235.
  52. Guggisberg, Wild cats of the world, 287-288.
  53. Guggisberg, Wild cats of the world, 288.
  54. Guggisberg, Wild cats of the world, 269-270.
  55. Guggisberg, Wild cats of the world, 270.
  56. Farhadinia, “Cheetah in Iran”.
  57. «مشاهده یک قلاده یوزپلنگ آسیایی در بردسکن». واحد مرکزی خبر، ۳۰ خرداد ۱۳۹۱. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۱۲ فوریه ۲۰۱۳.
  58. Smith, “Cheetahs on the edge”, 112.
  59. Smith, “Cheetahs on the edge”, 113.
  60. Caro, Cheetahs of the Serengeti Plains, 86.
  61. انجمن یوزپلنگ ایرانی, “یوزپلنگ آسیایی”.
  62. Caro, Cheetahs of the Serengeti Plains, 347.
  63. MacMillan and Ellis, Cheetahs, 37.
  64. «جاده‌ها، عامل بیش از چهل درصد یوزهای کشته شده در ایران». انجمن یوزپلنگ ایرانی، ۲۵ آبان ۱۳۹۱. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۲۹ ژانویه ۲۰۱۳.
  65. Caro, Cheetahs of the Serengeti Plains, 347-348.
  66. Mills and Harvey, African Predators, 153.
  67. Caro, Cheetahs of the Serengeti Plains, 352.
  68. MacMillan and Ellis, Cheetahs, 40.
  69. Caro, Cheetahs of the Serengeti Plains, 353.
  70. Caro, Cheetahs of the Serengeti Plains, 355.
  71. Caro, Cheetahs of the Serengeti Plains, 358-360.
  72. Caro, Cheetahs of the Serengeti Plains, 363.
  73. Caro, Cheetahs of the Serengeti Plains, 366-367.
  74. MacMillan and Ellis, Cheetahs, 43.
  75. Smith, “Cheetahs on the edge”, 119.
  76. Smith, “Cheetahs on the edge”, 120.
  77. سام خسروی‌فرد. «چند یوزپلنگ در ایران زندگی می‌کنند؟». بی‌بی‌سی فارسی، ۲۶ آذر ۱۳۹۱.
  78. «پایان نخستین پایش جمعیت یوزپلنگ آسیایی». دیده‌بان محیط زیست و حیات وحش ایران، ۲۲ اسفند ۱۳۹۱.
  79. آیدا ابوترابی. «به یاد ماریتا». همشهری آنلاین، ۱۲ مهر ۱۳۹۱. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۲۹ ژانویه ۲۰۱۳.
  80. «روز ملی یوزپلنگ ایرانی، به یاد "ماریتا"». دویچه وله فارسی، ۳۱ اوت ۲۰۰۸. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۲۹ ژانویه ۲۰۱۳.
  81. Guggisberg, Wild cats of the world, 266.
  82. cheetah facts. Cheetah conservation fund. Retrieved 30 January 2013.
  83. MacMillan and Ellis, Cheetahs, 9.

منابع

  • Caro, T. M.. Cheetahs of the Serengeti Plains. The University of Chicago Press, 1994. ISBN ‎0-226-09434-0.
  • Farhadinia, Mohammad S.. “The Last Stronghold: Cheetah in Iran”. CAT NEWS, no. 40 (2004): 11-14.
  • Guggisberg, A. W.. Wild cats of the world. New York: Taplinger Pub. Co., 1975. ISBN ‎0800883241.
  • Johnson, W. E., E. Eizirik, J. Pecon-Slattery, W. J. Murphy et al. “The Late Miocene Radiation of Modern Felidae: A Genetic Assessment”. Science 311, no. 5757 (2006): 73–77. doi:10.1126/science.1122277. PMID 16400146.
  • MacMillan, Dianne M. and Gerry Ellis. Cheetahs. Minneapolis: Carolrhoda Books, 1997. ISBN ‎9780585315997.
  • Smith, Roff. “Cheetahs on the edge”. National Geographic (The National Geographic Society), November 2012.

پیوند به بیرون

یوزپلنگ در پروژه‌های خواهر

در ویکی‌انبار پرونده‌های مرتبط در ویکی‌انبار
در ویکی‌گونه گونهٔ Acinonyx jubatus در ویکی‌گونه