استاد بنان : قمرالملوک، ام کلثوم ایران است
قمرالملوک وزیری (۱۲۸۴خورشیدی - ۱۳۳۸خورشیدی)، نخستین زن خواننده ایرانی بود.
قمرالملوک
در تاکستان قزوین زاده شد. هنگام تولد پدر نداشت و در ۱۸ ماهگی مادرش هم
مرد و از این زمان تحت سرپرستی مادربزرگش که روضهخوان زنانه حرم ناصرالدین
شاه بود قرار گرفت. او در جایی گفته است: «من مدیون تربیت اولیهٔ خودم
هستم. چرا که همان پامنبری کردنها به من جرأت خوانندگی داد.»
در جوانی
پس از آشنائـی با استاد مرتضی نیداود با ردیف موسیقی ملی آشنا شد و راهش
را برای کسب تجربیات از استادان دیگر هموار ساخت. کار پیشرفت قمر در مدتی
کوتاه به آنجا رسید که کمپانی «هیز ماسترز ویس» به خاطر ضبط صدای او دستگاه
صفحه پر کنی به تهران آورد. بعد از آن کمپانی «پولیفون» هم آمد. به گفته
ساسان سپنتا ۲۰۰ صفحه از قمر ضبط شده است.
قمر نخستین کنسرت خود را در
سال ۱۳۰۳ برگزار کرد. روز بعد نظمیه از او تعهد گرفت که بی حجاب کنسرت
ندهد. قمر عواید کنسرت را به امور خیریه اختصاص داد. قمر در سفر خراسان در
مشهد کنسرت داد و عواید آن را صرف آرامگاه فردوسی نمود. در همدان در سال
۱۳۱۰ کنسرت داد و ترانههایی از عارف خواند. وقتی نیرالدوله والی خراسان
چند گلدان نقره به او هدیه کرد آن را به عارف پیشکش نمود. با این که عارف
مورد غضب والی و دستگاه رضاشاه بود. در سال ۱۳۰۸ به نفع شیر و خورشید سرخ
کنسرت داد و عواید آن به بچههای یتیم اختصاص داده شد.
گشایش رادیو در
سال ۱۳۱۹ صدای قمر را به عموم مردم رساند. عارف قزوینی و ایرجمیرزا و
تیمورتاش وزیر دربار، شیفته او شده بودند. با اینهمه قمر از گردآوری زر و
سیم پرهیز میکرد و درآمدهای بزرگ و هدایای گران را به فقرا و محتاجان
میداد.
قمرالملوک وزیری در شامگاه پنجشنبه پانزدهم مردادماه ۱۳۳۸ در شمیران، بر اثر کسالت قلبی در خانه یکی از نزدیکانش درگذشت.
این هم بیوگرافی کاملتر از قمرالملوک وزیری
در تاریخ خوانندگی ایران فقط دو خواننده ی صاحب سبک هستند که این هر دو از کسانی بودند که در زمان خود موسیقی ایران را از کسالت و یکنواختی نجات دادند ؛ یکی قمر الملوک وزیری و دیگری ویگن . یاد هر دو جاودانه باد !
چندی پیش خانم فرحناز شریفی ، دانشجوی رشته ی کار گردانی و سینما با دشواری بسیار فیلم مستند و جالبی از زند گی قمر ساخت .این فیلم که"صدای ماه" نام دارد، با صدای قمرآغاز می شود و با آخرین تصو یر وی که ورود او را به یکی از استودیو های رادیو نشان می دهد ، پایان می پذ یرد . گو اینکه درفیلم صدای ماه تصویر متحرکی از قمر وجود ندارد ، اما حضور وی در سراسر فیلم احساس می شود و بطور کلی می توان گفت صدای ماه فیلمی است در مورد جاودانگی ... زیرا توانسته است زوایای زندگی این هنرمند را به تصویر بکشد و حس جاودانگی را در مخاطب ایجاد نماید ، اما نکته ی جالب این است که این فیلم در ایران به دلیل داشتن خواننده ی تکخوان ِ زن اجازه ی پخش نیافت و فقط یک بار برای جمعی از هنرمندان، نویسند گان و روزنامه نگاران در موزه ی هنر های معاصر به نمایش در آمدو همچنان که تحسین همگان را بر می انگیخت، فریاد اعتراضشان را هم بلند کرد. چنانکه حسین علیزاده گفت :
" هنر زندگی بخش است ... چه در حیات هنر مند و چه بعد از آن . و قمر نخستین زنی بود که پس از موسیقی مطربی قاجاری به طور جدی روی هنر آواز کار کرد . اگر زن نیمی از جامعه است ، چگونه است که حضورش در عرصه های مختلف نمی تواند کامل باشد ؟ این فیلم در مورد زن هنرمندی است که در زندگی واقعی خود، آزادی را لمس نکرد ، حتا در مرگش هم رها نبود ، به نوعی که ما برای نخستین بار است که تصویر گور قمر را در فیلمی مستند می بینیم . قمر جزو شخصیت های استثنایی ماست و نمی شود در جامعه ای زن را بزرگ داشت اما هنر او را ند یده گرفت. هنر قمر فقط در خواندن آواز خلاصه نمی شود ، او یک فعال اجتماعی بود . او جزو میراث فرهنگی و معنوی ما به شمار می رود و ما براحتی نمی توانیم سرمایه های هنر ملی خود را نا د یده بگیریم."
اما متأسفانه این سخن ها به جایی نرسید و فیلم همچنان در محاصره ممنوعیت باقی ماند . باشد روزی از زندان بیرون آید تا همه بتوانند جسارت یک خواننده ی زن را درآن سال های به تماشا و به گوش بنشینند.
قمرالملوک وزیری در سال 1284 در قزوین زاده شد . امسال (1384 ) صد ساله می شود .
اما این نوشتار نه برای آن است که قمر و صد سالگی او نوشته شود ، زیرا که قمر خود نوشته شده بود پیش از آنکه ما بخواهیمش نوشت ، این نوشتار فقط می تواند طرحی از سیمای نا سپاسی و بی مهری نژادی باشد که همواره خود را مهربان ترین می داند . ..
او در آن زمان فقط شانزده سال داشت...
در زنجان ، هنگام اجرای برنامه آنقدر گل بروی صحنه ریختند که قمر در میان آنها ناپد ید شد ...
قمر آن نیست که عاشق بَرَد از یاد او را
یادش آن گل نه ، که از یا د برد با د ا و را
مَلَکی بود قمر پیش خداوند عزیز
مرتعی بود فلک،خرّ م و آزا د او را
چون خدا خلق جهان کرد به این طرزو مثال
دقتی کر دو پسندیده نیافتاد ا و را
دید چیزی که به دل چنگ زند در او نیست
لا جَرَ م دل ز قمرکَند و فرستاد او را
حسن هم داد خدا بر وی و حسن عجبی
گر چه بس بود همان حسن خدا داد او را
بلبل از رشک وی اینگونه گلو پاره کند
ورنه از بهر چه است این همه فریاد او را ؟(5)
پیش ما سوختگان مسجد و میخانه یکی است
حرم و د یر یکی ، سبحه پیمانه یکی است
این همه جنگ و جدل حاصل کوته نظری است
گر نظر پاک کنی کعبه و بتخانه یکی است
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم
خاطره اش در خاطرمان همواره زنده باد !
از کوری چشم فلک امشب قمر این جاست
آری قمر امشب به خدا تا سحر این جاست
آهسته به گوش فلک از بنده بگویید
چشمت ندود این همه ، امشب قمر این جاست
آری قمر آن قمری خوش خوان طبیعت
آن نغمه سرا بلبل باغ هنر این جاست
شمعی که به سویش من ِ جانسوخته از شوق ،
پروانه صفت باز کنم بال و پر این جاست
تنها نه من از شوق سر از پا نشناسم
یک دسته چو من عاشق بی پا و سر این جاست
همسایه همی سر کشد از بام و در این جاست
ساز خوش و آواز خوش و باده ی دلکش
ای بی خبر آخر چه نشستی ؟ خبر این جاست !
آسایش امروزه شده درد ِ سر ِ ما
امشب د گر آسایش بی درد ِ سر این جاست
ای عاشق روی قمر ، ای ایرج ناکام !
بر خیز که باز آن بت بیداد گر این جاست
آن زلف که چون هاله به رخسار قمر بود ،
بازآمده چون فتنه ی دور قمر این جاست
ای کاش سحر نامده ، خورشید نزاید ،
کامشب قمر این جا ، قمر این جا، قمر این جاست
1 – تاریخچه ای بر ادبیات آهنگین ایران ، ص 95
2 – جعفر شهری ؛ تهران قدیم ؛ جلد اول ؛ ص304 و 305
3 – بهزاد میرزایی ؛ چیستا ؛ سال هجدهم ؛ شماره ی 6و7 ؛ ص474
4 – رضا وهدانی ؛ ماهنامه ی آدینه ؛ شماره ی 129 ؛ ص 19
5 – دیوان ایرج میرزا ؛ به اهتمام دکتر محجوب؛ ص 65
8 – تصنیفها ، ترانه ها، و سرودهای ایران زمین ؛ به کوشش سعید مشکین قلم ؛ ص 75
9- مجلس بزرگداشت روانشاد حبیب یغمایی اردی بهشت 1372
10- ماهنامه ی هنر و مردم ؛ پای صحبت امیر جاهد ، شهریور 1352
11- قصه ی شمع ، خاطرات هنری نواب صفا ، ص3-